مقاله دوره صفویان ( از شیخ صفیالدین تا شیخ ابراهیم) در42صفحه قابل ویرایش
بخشی ازمتن:
پس از فروپاشی سلسله خلفای عباسی و سقوط بغداد به دست هلاکوخان مغول، رفته رفته آذربایجان در میانههای سدهی هفتم خورشیدی، جایگاه ویژهای پیدا کرد. آذربایجان با داشتن شهر بزرگ تبریز، به عنوان یکی از مراکز مهم ایران و حتا جهان اسلام، نامبردار شد :1
شهر [تبریز] در چنان جای خوبی قرار گرفته که سایر کالاها را از هند و ... بسیاری جاهای دیگر بدانجا آورده و بسیاری از بازرگانان لاتین، مخصوصاً تجار جنوا، معمولاً برای خرید کالاهای خارجی که از دوردست میآید، بدانجا میآیند و به تجارت میپردازند .
در دوران ایلخانان مغول ، آذربایجان و شهر تبریز دارای اهمیت ویژهای بود :2
این شهر ، آنقدر اهمیت پیدا کرده بود که پگولوتی، فهرستی از ایستگاههای راه اماس [در مدیترانه] تا تبریز را عرضه کرده است .
در سالهای پایانی سده 14 و سالهای آغازین سدهی پانزدهم میلادی (اواخر سدهی هشتم خورشیدی) ، آذربایجان و شهر تبریز ، مهمترین ایالت و مهمترین شهر ایران بود :3
مهمترین شهر امپراتوری ایران، شهر تبریز است. شاه ایران از این شهر، درآمد گزافی دارد. در حالی که شاهان کشورهای مسیحی از شهرهای خود، چنین درآمدی را ندارند چون بازرگانان عمده به این شهر، رفت و آمد میکنند ...
مغولها، خیلی زود از بغداد روی برگرداندند و پایتخت را به سلطانیه (نزدیکی زنجان) آوردند. تبریز در نزدیکیهای پایان عهد ایل خانان مغول، مرکز عمدهی حکومت بود . تبریز در خلال دورهی پس از مغول ، همتراز با بغداد ، به عنوان :4
دو قلمروی که سلاطین آل جلایر میتوانستند تحت نفوذ خود درآورند ، به رقابت
[ برخاست]
از سوی دیگر، بغداد در دوران پس از مغول، به دلیل دست به دست شدن میان آل جلایر و قره قویون لوها و دیگران، زیانهای زیادی دید :5
باید اشاره کرد که در اوج عظمت دنیای اسلام در روزگار عباسیان، استقرار پایتخت اسلامی در خاک ایران [ساسانی] یعنی در بغداد، حکومت اسلامی را وارث امپراتوریهای باستانی شرق گردانید .
از این رو، انتقال پایتخت به شرق، یعنی آذربایجان، کل حکومت را هرچه بیشتر، ایرانیتر کرد .6
در این میان، موقعیت جغرافیایی ممتاز اردبیل ( آرتاویل) و نزدیکی آن به شهر تبریز، آن را به گونهی یکی از شهرهای مهم آذربایجان درآورد که توانست نقش برجستهای در تاریخ ایران بازی کند.
شیخ صفیالدین اردبیلی، در سال 631 خ (1252م/ 650 مهی) ، در این شهر به دنیا آمد و هشتاد و دو سال بعد ، یعنی در سال 713 خ (1334م/ 735 مهی) ، دیده از جهان فروبست. زایش و بالندگی او، همزمان با اوج توانمندی ایل خانان مغول بود. حمدالله مستوفی در سال 1120 خ (1230 م/ 731 مهی) ، یعنی 4 سال پیش از درگذشت، وی می نویسد :7
شیخ صفیالدین، مردی صاحب وقت و قبولی عظیم دارد و به برکت آنکه مغول را به او ارادتی تمام است، بسیاری از آن قوم را [از] ایذا به مردم رسانیدن بازمیدارد و این کار عظیم است .
وی شش سال پس از درگذشت شیخ صفیالدین در کتاب جغرافیای خود به نام نزههالقلوب مینویسد :8
... اردبیل از اقلیم چهارم است ... اکثر [مردمان] بر مذهب شافعیاند و مرید شیخ صفیالدین علیهالرحمهاند ...
نوشتههای حمدالله مستوفی که خود از کارگزاران دستگاه مغولان بود (مستوفی یا محصل مالیات)، این نکته را آشکار میکند که بنیانگذار سلسلهی صفویان ، دارای مقبولیت زیادی میان مردم شهر و نیز مورد احترام ویژهی فرمانروایان مغول بوده است. و دیگر اینکه، بیشتر مردم شهر و مریدان وی، پیرو مذهب شافعی بودهاند.
البته باید به یاد داشته باشیم که در میان مذهبهای چهارگانه اهل تسنن، مذهب شافعی، همانندیهای زیادی با مذهب شیعه دارد. حتا در درازای تاریخ بسیاری از شیعیان که به دلیلهای گوناگون تقیه میکردند ، خود را شافعی مذهب مینمودند .
شیخ صفی، سالهای نخستین عمر را در « طلب» گذرانید، تا سرانجام مراد خود، شیخ زاهد گیلانی را یافت و طریقت را از وی گرفت. شیخ صفیالدین، 25 سال در کنار و حضور شیخ زاهد بود. شیخ زاهد، دختر خود را به همسری وی داد و با درگذشت شیخ زاهد، شیخ صفی ، قطب طریقت شد